تاریخچه روستای ده برآفتاب
تاریخچه روستای دهبرآفتاب
سادات میر که اکنون در روستای دهبرآفتاب ساکن اند از نوادگان آقامیر هستند که با ۲۳ نسل به امام سجّاد منتسب میشوند و بنا به قولی آقا میر معاصر امیر تیمور گورکانی بوده و ماجرایی را از برخورد این دو نقل میکنند که اگر چه بیشتر به افسانه شباهت دارد اما حاکی از کرامات آقا میر است .
تاریخچه روستای دهبرآفتاب
سادات میر که اکنون در روستای دهبرآفتاب ساکن اند از نوادگان آقامیر هستند که با ۲۳ نسل به امام سجّاد منتسب میشوند و بنا به قولی آقا میر معاصر امیر تیمور گورکانی بوده و ماجرایی را از برخورد این دو نقل میکنند که اگر چه بیشتر به افسانه شباهت دارد اما حاکی از کرامات آقا میر است .
تا زمان میر محمّدحسین که از نوادگان آقا میر بوده در دهدشت سکونت داشتند. که در زمان حمله محمود فغان بدلیل خسارات زیادی که به آنجا وارد میآید میر محمّدحسین به ناچار به منطقه ای در بویراحمد بنام بلی کارون «به معنای بلوط» در قسمت جنوبی بویراحمد مهاجرت میکند و تا زمان وفات در این نقطه سکونت داشته و بعد از میر محمّدحسین فرزند او بنام میر فتاح اداره امور را بدست میگیرد و بعد از مدّتی روستایی بنام گچسار را از طایفه آقایی خریداری میکند.( با دادن یک شمشیر) به اینجا نقل مکان میکنند.
با گذشت چند سال که از اقامت آنان در گچسار که در حدود چهار کیلومتری جنوب غربی دهبرآفتاب قرار دارد میگذرد. طایفه آقایی با همدستی دو تن از برادر زادگان میر فتاح بنام عیوض و ره زا «رضا» بدلیل طمعی که برای تصاحب زمین داشتند به طایفه میر فتاح حمله کرده و دو نفر از فرزندان میر فتاح را به قتل میرساند و اموال آنان را به غارت میبرند. میر فتاح باز به ناچار به منطقه دروهان در ۴۰ کیلومتری غرب یاسوج مهاجرت میکند و به نزد خداکرم خان، خان بویراحمد سفلی که پسر خاله او بوده شکایت میبرد. اما خداکرم خان از دادن هرگونه کمکی به او دریغ میورزد و میر فتاح دلشکسته بر میگردد و چون فرد بسیار مؤمن و متّقی بوده از خدا تقاضای انتقام فرزندان خود را میکند چون از طرف خداکرم خان نیز مورد بی مهری قرار گرفته بوده او را نفرین میکند که چند روز بعد در عروسی فرزند خداکرم خان دو تن از فرزندان او( در یک روز) بوسیله لگد اسب کشته میشوند و دو نفر قاتل نیز یکی از آنان کشته میشود و دیگری مفقود میشود و نسل آنان بطور کلی منقرض میشود( این حوادث به فاصله چند روز اتفاق میافتند) بعد از این واقعه خدا کرم خان که کشته شدن فرزندان خود را ناشی از نفرین میر فتاح میدانسته به دل جویی از او پرداخته و اموال غارت شده آنان را باز پس میگیرد. این مهاجرت مدّت ۲۰ سال بطول میانجامد.
میر فتاح در این مدّت از دنیا میرود و در کنار پدر خود به خاک سپرده میشود و هم اکنون مقبره او بعنوان زیارتگاهی برای مردم دوستدار خاندان نبوّت است. بعد از این مدّت چهار تن از فرزندان میر فتاح به نامهای، میر نصیب اله، میر گدا، میر محمّد حسین و میر منصور به گچسار باز میگردند و به کار کشاورزی و دامپروری مشغول میشوند. به احیاء نهر آبی میپردازند که از زمانهای قدیم وجود داشته ولی بدلیل عدم استفاده از آن از بین رفته بود.( با کمک گرفتن از ملاقباد( خان منطقه سی سخت) که در قبال دادن مقداری زمین از او کمک خواستند) در همین زمان دو تن از فرزندان ملاقباد بدستور سرتیپ خان و غلامحسین خان، خان بویراحمد علیا کشته میشوند و بعد از مدّتی برای اصلاح نفاق بین خود یا اصطلاحاً( خون بس) مقداری از خاک دهبرآفتاب را به ملاقباد میبخشند. که با این کار ملاقباد قدرت بیشتری به دست میآورد و شروع به زورگویی به مردم مینماید و هر سال در گرفتن خراج( بهره مالکانه) فشار بیشتری به مردم وارد میآورد که موجب نارضایتی اهالی دهبرآفتاب را فراهم مینماید که مردم دهبرآفتاب با اتّحاد با یکدیگر و انجام یک حمله دست ملاقباد را از خاک دهبرآفتاب کوتاه مینمایند و قلعه هایی که در نقاط مختلف روستا ساخته بود را به آتش میکشند.
ذکر این نکته قابل توجّه است که سادات دهبرآفتاب بدلیل عدم وابستگی به هیچ یک از خوانین منطقه و واقع شدن در مرز بین بویر احمد سفلی و علیا هرگاه که بین خوانین نزاعی رخ میداده و یا کسی به قتل میرسیده و بعد از مدّتی به فکر اصلاح میافتادند و برای رفع اختلاف قسمتی از خاک دهبرآفتاب را میبخشیدند . از آنجمله کشته شدن سیف اله شجاعی کد خدای طایفه آقایی بدست ناصرخان و محّمدحسین خان طاهری که در نتیجه آن ۵/۱ دانگ از خاک دهبرآفتاب به طایفه آقایی واگذار گردید و هم چنین کشته شدن کریم خان(خان بویراحمد علیا) توسط ملاقباد و بخشش سه دانگ از خاک دهبرآفتاب به طایفه کریم خان، این وقایع و بذل و بخشش ها تا به جایی بود که از مجموع ۶ دانگ خاک ده بر آفتاب در زمان تقسیم اراضی( اصلاحات ارضی) به ۱۸ دانگ تقسیم شده بود که همین موجب بروز اختلافاتی بین خوانین با یکدیگر و با صاحبان قباله ها و از طرف دیگر مابین اهالی دهبرآفتاب و خوانین و صاحبان قباله ها گردید که مردم دهبرآفتاب با خرید تعدادی از قباله های افراد، و عده ای از مدعیان نیز از اعدای خود صرف نظر نمودند که نهایتاً دست همه آنان از خاک دهبرآفتاب کوتاه گردید و زمینهای مزروعی دهبرآفتاب بین ساکنان آن که مجموعا هشت فامیل بودند تقسیم گردید.
«میر نصیب اله، میر گدا، میر محّمدحسین، میر باقری، آخوندی، میر منصوری، میر معصومی، میر عبدالرضایی» در همین زمانها بود که در محدوده جفرافیایی دهبرآفتاب نقاط مسکونی دیگری شکل گرفت که به نامهای بندان، جامال، سرچال، ده میر مختار و ده میر لطف اله معروف شدند و همه ساکنان این نقاط مسکونی را اهالی دهبرآفتاب تشکیل میدادند که با توجّه به پراکندگی مزارع خود و یا دسترسی به محل چرای بهتر برای دامهای خود در این نقاط ساکن شدند.
زندگی در این نقاط ادامه پیدا کرد تا در سال ۱۳۵۵ سه روستای دهبرآفتاب – ده میر مختار و ده میر لطف اله که فاصله نزدیکی با یکدیگر داشتند در یکدیگر ادغام گردیدند و روستای دهبرآفتاب علیا را تشکیل دادند. که در آن موقع ۲۵ خانوار و ۱۳۲ نفر جمعیت داشته و روستاهای گچسار، سرچال، جامال و بندان به روستای دهبرآفتاب سفلی موسوم گردیدند. اگر چه هنوز هم با نامهای اصلی خود خوانده میشوند و اکثر ساکنان آنها به روستای دهبرآفتاب علیا مهاجرت کرده اند و سرزمینی که دهبرآفتاب نامیده میشود حاصل مرارت های بیشماری است که گذشتگان این قوم تحمّل کردند و زیر بار هیچ زوری نرفتند و تزویر هیچ مزدوری آنانرا نفریفت و به زر هیچ زرمداری شرافت انسانی خویش را نفروختند تا جایی که در دوران جنگ تعداد ۲۹ شهید و بالغ بر ۱۵۰ جانباز را تقدیم هدف خویش نمودند
نویسنده:سیدمستجادحسینی